خدایا ممنونم که گذاشتی خوشحال باشم ...

هر شب بغض گلومو می گیره ولی نمی دونم چی بگم
می دونم اگه دعا کنم خدا دعامو مستجاب می کنه
چون وقتی گریه می کنم این یعنی قلبم شکسته
این یعنی حس می کنم تو عشق محو شدم
به خدا می گم سرطان عشق گرفتم
شاید هر کسی یه همچین نعمتی رو نداشته باشه که عاشق شه
بعضیا اینقدر نفرت تو دلشون هست که حتی چیزی از عشق و عشق ورزیدن نمی دونن
منم کینه ایم ولی هیچوقت انتقام نمی گیرم
هیچوقت خودمو رو دیگری خالی نمی کنم
همیشه تو خودم میریزم و شب که می شه اینقدر گریه می کنم که دیگه نمی تونم نفس بکشم
هر وقت حس می کنم بیدار بوودنم داره واسه بقیه مزاحمت ایجاد می کنه
میرم وضو می گیرم و آروم تو تختخوابم می خوابم 
بدون اینکه بدونم چی شده و چرا اینجوری شدم
کم کم اشکام خشک میشه
به طرز عجیبی آروم می شم
انگار دستای خدا داره نوازشم می کنه
و یه ندایی بهم میرسه که می گه : اشکالی نداره
همه چی به حالت اولش بر می گرده
منم مطمئن میشم که بعد از این دیگه حالم خوب میشه
همیشه وقتی نیست همینطوری می شم
همیشه وقتی خداحافظی می کنه یواشکی گریه می کنم
با اینکه می دونم خیلی زود دوباره همه چی مثه قبلش می شه
با اینکه می دونم چند ماه دیگه بر می گرده
حتما هیچکی نمی تونه بفهمه من دارم چی می نویسم
هیچکی معنی عشق واقعی رو نمی دونه
من عاشق یه آدمیزادم ولی خدا خودشم می گه عشق زمینی داشته باشیم
تو جامعه فقط  عشق به جنس مخالف رو عشق می بینن این چیزیه که منو به تعجب وا می داره
نمی دونم چرا ولی از نظر من عشق از هیچ قانونی پیروی نمی کنه
من هر شب تا صبح درد می کشم اما صبح که از خواب بیدار میشم خیلی خوشحالم
این شیرینیه عشقه
یه مدت طولانی شاید چند ساعت در روز بخوام فقط تو یه مکان خالی تنهایی راه برم و به خاطرات خوشحال کنندم فکر کنم و بخندم
نمی دونم حالم خوبه یا نه
آره این قدرت عشقه 
قدرت عشق  قدرت خدا ست
قدرت خدا معجزه ست
و عشق هم عمومی ترین معجزه ست
من با عشق تغییر کردم
با عشق خدا رو شناختم
با عشق طعم واقعی خوشبختی و خوشحالی رو چشیدم
شاید اگه عاشق نمی شدم هیچوقت نمی تونستم درک کنم که همیشه نباید طعم خوشحالی رو بچشم
اگه یه نفر همیشه خوشحال باشه هیچوقت نمی تونه قدر خوشحال بودنشو بدونه
می دونم نوشته ـم شاید زیادی بی سر و پا بود ولی
خدایا ممنونم که گذاشتی در همه حال خوشحال باشم و رو به تکامل ...