تنها عشق واقعی خدا

پیام های کوتاه

۶۰ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است



کسی بشوید که هستید.

منتظر نباشید چیزی را به شما برگردانند.


منتظر نباشید قدر تلاشتان را بدانند.


نبوغتان را کشف کنند عشقتان را درک کنند.


چرخه ها را ببندید، نه به خاطر غرور، یا بی قابلیتی.


یا برتری جویی، به خاطر آنکه ، آن چیز دیگر در زندگی تان جای نمیگیرد،


در را ببندید، موسیقی را عوض کنید !


خانه را تمیز کنید، غبارها را بتکانید،


دیگر ، آن کسی نباشید که بودید !،



کسی بشوید که ، هستید.


پائولو کوئیلیو.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۵۱
قلب عشق

توکل بر خدایت کن ،
کفایت میکند حتما …
اگر خالص شوی با او ،
صدایت میکند حتما …
اگر بیهوده رنجیدی ،
از این دنیای بی رحمی ؛
به درگاهش قناعت کن ،
عنایت میکند حتما …
دلت درمانده میمیرد ،
اگر غافل شوی از او ؛
به هر وقتی صدایش کن ،
حمایت میکند حتما …
خطا گر میروی گاهی ،
به خلوت توبه کن با او ؛
گناهت ساده میبخشد ،
رهایت میکند حتما …
به لطفش شک نکن گاهی ،
اگر دنیا حقیرت کرد ؛
تو رسم بندگی آموز ،
حمایت میکند حتما …
اگر غمگین اگر شادی ،
خدایی را پرستش کن ؛
که هر دم بهترینها را ،
عطایت میکند حتما …

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۵۰
قلب عشق
شاید مرا به یاد نیاوری
 
اما من تو را خوب می شناسم ما همسایه شما بودیم و شما همسایه ما
و همه مان همسایه خدا
یادم می آید گاهی وقت ها می رفتی و زیر بال فرشته ها قایم می شدی ومن همه آسمان را دنبالت می گشتم
تو می خندیدی و من از پشت خنده پیدایت می کردم
خوب یادم هست که آن روزها عاشق آفتاب بودی
توی دستت همیشه قاچی از خور شید بود
نور از لای انگشت های نازکت می چکید
راه که می رفتی ردی از روشنی روی کهکشان می ماند
یادت می آید؟
گاهی شیطنت می کردیم و میرفتیم و میرفتیم سراغ شیطان
تو گلی بهشتی به سمتش پرت می کردی و او کفرش در می آمد اما زورش نمی رسید
فقط می گفت:
همین که پایتان به زمین برسد
می دانم چطور از راه به درتان کنم
تو شلوغ بودی آرام و قرار نداشتی
آسمان را روی سرت می گذاشتی و شب تا صبح از این ستاره به آن ستاره می پریدی و صبح که می شد در آغوش نور به خواب می رفتی
اما همیشه خواب زمین را می دیدی آرزویی رویاهای تورا قلقلک می داد
دلت می خواست به دنیا بیایی و همیشه این را به خدا می گفتی
و آن قدر گفتی و گفتی تا خدا به دنیا آورد
من هم همین کار را کردم
بچه های دیگر هم
ما به دنیا آمدیم و همه چیز تمام شد 
تو اسم مرا از یاد بردی و من اسم تو را
ما دیگر نه همسایه هم بودیم نه همسایه خدا
ما گم شدیم و خدا را گم کردیم
دوست من
همبازی بهشتی ام
نمی دانی چقدر دلم برایت تنگ شده
هنوز آخرین جمله خدا توی گوشم زنگ می زند
از قلب کوچک تو تا قلب من یک راه مستقیم است اگر گم شدی از این راه بیا
بلند شو
از دلت شروع کن
شاید دوباره همدیگر را پیدا کنیم .

http://www.desiglitters.com/wp-content/uploads/2012/08/White-Angel-Girl000.gif

عرفان نظر آهاری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۴۷
قلب عشق

خدایا دوستت دارم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۳۱
قلب عشق

خدایا این تو خیلی کارا دارم

خیلی کارا دارم که باید با هم انجام بدیم

در روم باز نمیکنی؟

تو هم از دستم خسته شدی؟

بیا دوباره بازی کنیم ...

تو هنوزم دوستم داری مگه نه؟

بزار مثه قبلنا بشم

قلبمو مثه قبلا کن

خسته شدم از اینجوری بودن

میخوام بازم با خودت باشم

خودمو خودت


راستی واسه دیدن خانومم و بیشتر فهمیدن در موردش شکرت

دلم واست تنگ شده

میخوام مثه قبلنا درکت کنم خدا جونم

درُ باز کن ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۲۰
قلب عشق

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب ، نخند !
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری ، نخند !
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند ، نخند !
به دبیری که دست و عینکش گچی ست و یقه ی پیراهنش جمع شده ، نخند !
به دستان پدرت...
به جارو کردن مادرت...
به راننده ی چاق اتوبوس...
به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سردارد...
به راننده ی آژانسی که چرت می زند...
به پلیسی که سر چهار راه با کلاه صورتش را باد می زند...
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جار می زند...
به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد...
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی...
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان...
به زنی که با کیفی بر دوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و سبزی...
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته...
به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای را پر کنی...
به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی...
نخند
نخند که دنیا ارزشش را ندارد ...
که هرگز نمی دانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند:
آدم هایی که هر کدام برای خود و خانواده ای، همه چیز و همه کسند.
آدم هایی که برای زندگی تقلا می کنند...
بار می برند...
بی خوابی می کشند...
کهنه می پوشند...
جار می زنند...
سرما و گرما را تحمل می کنند...
و گاهی خجالت هم می کشند

به حجت هایی که تمام زندگی شان یک موتور است تا کوهی از بار را برای یک لقمه نان در کوچه پس کوچه های تنگ این شهر جا به جا کنند... نخند

به حجت هایی نخند که پشت شهرداری می ایستند تا هر کس و ناکسی را پشت موتورشان سوار کنند فقط به خاطره احتیاج !

به دستان حجت نخند

خیلی ساده ... نخند دوست من!!!
هرگز به آدم ها نخند
خدا به این جسارت تو نمی خندد؛ اخم میکند...

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۴۱
قلب عشق

کنار خیابان منتظر تاکسی ایستاده بود. باد شدیدی می‌آمد، نزدیک غروب بود، هوا کم کم داشت تاریک می‌شد. آسمان نم نم داشت به حال مردمان گریه می‌کرد. باد که می‌آمد چادرش در باد موج نمی‌خورد، چادرش را هم هر چه محکم تر می‌گرفت ماشینی رد نمی‌شد. در همین حال سه تا دختر دیگر هم آمدند و منتظر تاکسی ایستادند، لباس‌هایشان مناسب نبود، حتی باران هم باعث این نمی‌شد که شالهایشان را کمی بسته‌تر به سر کنند؛ هر چند لحظه یکبار باد باعث کشف حجابشان می‌شد و آن‌ها با بی‌رغبتی دوباره شال‌ها را به سرشان می‌کشیدند. چند لحظه‌ای نگذشته بود که یک ماشین ترمز کرد و دخترها با خنده و ناز سوار ماشین شدند.
بانوی مشکی‌پوش ماند و خیابان و اشک‌های آسمان. بعد از چند دقیقه تاکسی آمد، پیرمرد با مهربانی او را بابا خطاب می‌کرد و از اوضاع زمانه برایش می‌گفت. تعریف می‌کرد که خانم‌ها با بی‌حجابی، امنیت را از خودشان و جامعه گرفته‌اند.
می‌گفت که در بزرگراه که می‌آمده یک ماشین که سرنشینانش دو پسر و سه دختر بوده‌اند چپ کرده، انگار که پسرها قصد ربودن دخترها را داشته‌اند و دخترها هم حجاب مناسبی نداشته‌اند. از آن به بعد بانوی مشکی پوش چادرش را محکم‌تر بغل می کرد. و با دقت بیشتری به کلام شهید مطهری می‌اندیشید که فرموده بود: حجاب مصوونیت است نه محدودیت.

منبع:رهروان ولایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۴۴
قلب عشق

خدایا دلم گرفته

من در این حد تغییر کردم

خدایا من هنوز همون انسان جایز خطای 9 ماه پیشم

هنوزم دارم به همون چیزا فکر میکنم

نمیدونم چجوری متوقفش کنم

فقط کمکم کن خدایا

نمیخوام بخاطر افکارم دوباره به کسی آزاری برسونم

فقط کمکم کن دیگه به اینا فکر نکنم

الهی کمکم کن

حس دیوونگی بهم دست میده

حس عقب موندگی دارم

نمیخوام بازم شروع کنم به اون کارای پا در هوا

کمکم کن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۲۸
قلب عشق



آفرینش را می توان به دو گونه در نگاه آورد

یکی همچون آینه که چهره آفریدگار در آن هویدا است و

یکی همچون
ابر که چهره خورشید

را پنهان می کند اگرچه از فروغ او همه بهره می گیرند .



دکتر حسین الهی قمشه ای
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۵۷
قلب عشق

هزار و یک اسم داری و من از آن همه اسم
"لطیف " را دوست تر دارم
که یاد ابر و ابریشم و عشق می افتم
خوب یادم هست از بهشت که آمدم
تنم از نور بود
و پر و بالم از نسیم
بس که لطیف بودم
توی مشت دنیا جا نمی شدم
اما زمین تیره بو د و کدر بود و ..........
حالا تنها یادگاری ام از بهشت و ازلطافتش
چند قطره اشک است که گوشه ی دلم پنهانش کرده ام
گریه نمی کنم تا تمام نشود
می ترسم بعد از آن از چشم هایم سنگ ریزه ببارد....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۵۶
قلب عشق