من همیــــنم
نه چشمان خمار دارم
نه کفش های پاشنه بلــند
همیشه کتـــانی میپوشم
روی چمن ها غلت میزنم
عشوه ریختن را خوب یادم نداده اند
وقتی از کنارم رد میشوی
بوی ادکلنم مستت نمیکند
نگران پاک شدن رژ لب و یا ریملم هم نیستم
لاک ناخن هایم از هزار متری داد نمیزند
گاهی از فرط غصه بلند بلند داد میزنم
و خدایم را با تمام دنیـــــــــــــا عوض نمیکنم
بعضی از اطرافیانم را هم حتی با دنیــــــــا عوض نمیکنم
بلد نیستم تا صبح با گوشی پچ پچ کنم
و بگویم دوستت دارم وقتی حتی
به تعداد حروف دوستت دارم هم، دوستت ندارم
ولی اگر بگویم دوستت دارم
دوست داشتن و عشقم حد و مرزی ندارد
من خالصانه همینم...