انگار فقط من و تو با هم تنهاییم !
اونم فکر میکنه من دیوونم؟
خدایا آقا به خانوم چیزی گفته مگه نه؟
خدایا تو خانومو برمی گردونی پیشم نه؟
خدایا از هیچی نمی ترسم چون به تو اعتماد دارم که زیر قولت نمیزنی ...
بگو چه کسی شما را از تاریکیهای خشکی و دریا میرهاند
در حالی که او را به زاری و در نهان میخوانید
که اگر ما را از این [مهلکه] برهاند
البته از سپاسگزاران خواهیم بود...
سوره الأنعام آیه63
گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم
سر سنگینم را که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا،
بر شانه های صبورت بگذارم آرام برایت بگویم و بگریم،
در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها
در آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی،
من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی،
من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد،
با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم ...
گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی،
اینگونه زار بگریم؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست،اشک تنها قطره ای است
که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند، اشکهایت به من رسید
و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم
از جنس نور باشی و از حوالی آسمان چرا که تنها اینگونه می شود
تا همیشه شاد بود ...
گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟
گفت: بارها صدایت کردم، آرام گفتم: از این راه نرو که به جایی
نمی رسی، توهرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ
فریاد بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو
که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید ...
گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟
گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،
پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، بارها گل برایت فرستادم،
کلامی نگفتی، می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی.
آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد
که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی ...
گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟
گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم
که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم،
تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر،
من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی ،
وگرنه همان بار اول شفایت می دادم ...
گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت
گفت: عزیزتر از هر چه هست من دوست تر دارمت...
منبع متن :عطر خدا
atrekhoda.com
خدایا سپاااااااااس خیلی زیاد که گناهامو یادم میندازی ...
واقعا از ته دل می گم خدایا شکرت
تا زمانی که در آسمان کسی هست که از من مراقبت میکند
کسی در زمین نیست که بتواند مرا خرد کند.
خدایا
باور افسردگان را , چون بهاران , زندگانی ده
و روح خستگان را هم , خروشی جاودانی ده
کویر
قلب تنهایان , به مهری آبیاری کن
ﭘﻨﺎﻩ
ﻣﯿﺒﺮﻡ « ﺑﻪ ﺧﺪﺍ » ،
ﺍﺯ ﻋـﯿﺒﯽ ﮐﻪ؛
« ﺍﻣﺮﻭﺯ » ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ،
ﻭ؛
«ﺩﯾﺮﻭﺯ » ؛
«ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ » ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ،
«ﻫـﻤﺎﻥ ﻋﯿـﺐ » ؛ ﻣﻼﻣﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ .
ﻣﺤﺘﺎﻁ ﺑﺎﺷﯿﻢ؛
ﺗﻮ «ﺳﺮﺯﻧﺶ » ؛
ﻭ «ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ».
ﻭﻗﺘﯽ؛
ﻧﻪ ﺍﺯ «ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺍﻭﻥ » ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺭﯾﻢ؛
ﻧﻪ ﺍﺯ «ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ »