
پیامبر اکرم میفرمایند:
وقتی که یتیم گریه کند، عرش خداوند به لرزه در می آید
پس خداوند می فرماید:
چه کسی این بنده ی مرا به گریه انداخته؟
من پدر و مادرش را از او گرفتم. قسم به عزّت و جلالم،
هر کس این یتیم را ساکت و آرام کند،
من بهشت را برایش واجب می کنم

خدا جونم چقدر غریب شده ای
خدا جونم تو فوق العاده ای!!!

روزی حضرت موسی به کوه طور میرفت در راه مردی او را دید و گفت
ای موسی به کجا میروی؟ گفت برای مناجات با خدا به کوه طورمیروم
آن مرد با گستاخی گفت :
ای موسی از طرف من هم به خدا بگو: من از تو روزی نمیخواهم
و عارم میشود که تو خدای منی و نمیخوام گناهانم را هم ببخشی
حضرت موسی ناراحت شد ولی چیزی نگفت وبه راه خود ادامه داد
و به مناجات با خدا پرداخت وقتی میخواست برگردد
ندا داده شد ای موسی چیزی فراموش نکرده ای؟
حضرت موسی گفت بارخدایا تو داناتری و من نمیدانم
ای موسی چرا پیغام آن مرد را به من نرساندی؟ بار الها او مردی نادان بود
وبه تو توهین کرد خدای تبارک به حضرت موسی چنین گفت که: ای موسی
به بنده ام بگو تو روزی از من بخواهی یا نخواهی من روزی تو را میدهم
چون من خلقت کرده ام و تو را روزی دهنده جز من نیست
به بنده ام بگو اگرتو عارت میشود که من خدای تو ام من عارم
نمیشود که تو بنده منی به بنده ام بگو اگر تو نخواهی گناهانت را ببخشم
من بخشنده مهربانم و خواهم بخشید چون دوست ندارم بنده ام را
درحالی ببینم که گناه کرده است. حضرت موسی در راه بازگشت
آن مرد را دید آن مرد چون جواب بشنید گفت ای موسی واقعا خدا اینها را گفته؟
در همین حال آن مرد از ته دل آهی کشید و جانش از تن بیرون شد
شاید از شرم بود یا شوق دیدار چنین خدایی؟؟؟
منبع : ghorbatekhoda.loxblog.com